محل تبلیغات شما

چهارشنبه ی هفته ی پیش تو مدرسه بودیم زنگ اخر هم بود ،داشتیم ریاضی کار میکردیم اونم چی؟!رسم تقارن!البته یکی از شکل های توی کتاب خیلی سخت خانوم معلم هم هی پا میشد میرفت بین میز ها به بچه ها کمک میکرد.^_^

منم دو زنگ پیش تو زنگ ورزش تو بازی وستی کلی جاخالی ی سینمایی رفته بودم و حسابی خسته بودم!

تو حالت نیمه بیدار داشتم ریاضی حل میکرد که یهویی دیدم پام داره میسوزه!=/

یک دفعه جیغ کشیدم:خانوممممممممممممم!

خانوم معلمون قیافشو باید میدید!+_+

اومد سمتم پرسی:چرا جیغ میکشی!»O_O

گفتم:پامو زنبور نیش زد!»T_T

بچه های کلاس پرسیدن کجاتو!

گفتم پامو !

پرسیدن چطور؟

گفتم از پاچه رفت تو شلوارم!O_O

حالا خوبه باز ساق پامو نیش زد!

بعد از همه ی این ها خانوم معلم رفت خانوم ناظم رو اورد زنبوره هنوز تو شلوارم بود!به هزار بدبختی از شلوارم بیرونش کردیم!X_X

در اخر هم خانوم ناظم مجبورم کرد خودم به پام الکل بزنم!

شانس رو دارید!=/

تو کلاس ما 32 تا دانش اموز هست،یعنی64 تا پاچه!

این از بدبختی ی منه!):

شما هم از این بلاها سرتون اومده؟

� アンケート❤نظرسنجی�

این شما و این هم سگ من راکسی

وبلاگ «جادوگر درون من»

ی ,تو ,خانوم ,هم ,شلوارم ,زنگ ,چهارشنبه ی ,تو شلوارم ,خانوم معلم ,خانوم ناظم ,نیش زد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ایوب فرضی عشق و مراقبه